چرخه کسب و کار
چرخه کسب و کار
چرخه کسب و کار افزایش و کاهش تولید کالا و خدمات وابسته به اقتصاد را توضیح می دهد. چرخه های تجاری عموما با استفاده از افزایش و کاهش قیمت واقعی تولید ناخالص داخلی که شامل تولید ناخالص و بخش غیر انتفاعی و بخش دولتی و همچنین تولید کسب و کار می شود، کاهش می یابد. بنابراین "چرخه خروجی" توصیف بهتری از آنچه که اندازه گیری شده است. چرخه کسب و کار یا خروجی نباید با چرخه های بازار اشتباه گرفته شود، یا چرخه بدهی، با اشاره به افزایش و کاهش بدهی های خانوار و دولتی؛ که با استفاده از شاخص های سهام وسیع اندازه گیری می شود.
چرخه تجاری یا چرخه خروجی اغلب از لحاظ انبساط و انقباض، تقریبا مثل یک موج سینوسی، تجسم می یابد. با این حال، نوسانات واقعی در تولید ناخالص داخلی واقعی، بسیار سازگار نیستند.
اندازه گیری چرخه کسب و کار
گسترش از طریق چرخه کسب و کار قبلی به اوج چرخه فعلی اندازه گیری می شود. اعضای کمیته این کار را با بررسی تولید ناخالص داخلی واقعی و سایر شاخص ها از جمله درآمد واقعی، اشتغال، تولید صنعتی و خرده فروشی عمده فروشی انجام می دهند. ترکیب این اقدامات با بدهی ها و اقدامات بازار به شناسایی علل گسترش می انجامد.
چرخه تجاری، همچنین به عنوان چرخه اقتصادی یا چرخه تجاری شناخته می شود، این حرکت در ازای تولید ناخالص داخلی (GDP) در طول روند رشد بلندمدت آن است. طول یک چرخه کسب و کار، دوره زمانی است که شامل یک رونق و انقباض در یک رشته است. این نوسانات به طور معمول شامل تغییر در زمان بین دوره های رشد اقتصادی نسبتا سریع (گسترش یا رونق) و دوره های رکود یا کاهش نسبی (انقباضات یا رکود) می شود.
چرخه های تجاری معمولا با توجه به نرخ رشد تولید ناخالص داخلی واقعی می باشد. علیرغم چرخه های بکار رفته در اغلب موارد، این نوسانات در فعالیت های اقتصادی، یکنواخت یا قابل پیش بینی بودن را نشان نمی دهد.
چرخه رونق و تقسیم مشترک یا محبوب استفاده از نوسانات که در آن گسترش سریع و انقباض شدید است.
رشد بلند مدت تولید ناخالص داخلی
سیسموندی و رابرت اوون، معاون او، که در سال 1817 گزارش افکار مشابه و سیستماتیک را به کمیته انجمن حمایت از تولید ضعیف نشان داد، هر دو علت چرخه های اقتصادی را به عنوان تولید بیش از حد تولید و عدم مصرف، به ویژه از طریق نابرابری ثروت ایجاد کردند. این کار در میان اقتصاددانان کلاسیک منافع ایجاد نکرده است، هرچند نظریه زیرمجموعه به عنوان یک شاخه ناهمگن در اقتصاد تا زمانی که در اقتصاد کینزی در دهه 1930 به کار گرفته شد، توسعه یافت.
طبقه بندی چرخه کسب و کار با دوره ها:
گسترش (افزایش تولید و قیمت، نرخ بهره پایین)
بحران (بورس اوراق بهادار سقوط و ورشکستگی متعدد شرکت ها رخ می دهد)
رکود اقتصادی (کاهش قیمت ها و در نتیجه تولید، نرخ بهره بالا)
بهبود (سهام به دلیل کاهش قیمت ها و درآمد)
مدل بالا، بهبود و رونق را با افزایش بهره وری، اعتماد مصرف کننده، تقاضای کل و قیمت، مرتبط می کند.